وصیت نامه (چهارشنبه 86/7/18 ساعت 10:31 عصر)
مرگ اشارتی ست بر حیاتی دیگر
رهایی از چهار دیوار جسم
و
پرواز در بیکران ابدیت
رهایی از محدویت ماده
و
انحلال در اصالت روح
آری مرگ را زایشی دگر است
اشارتی به جاودانگی روح
زمانی که مردم
بدانید که لحظه ی آفرینش من
زمان نو به نو شدنم فرا رسیده است
بر شماست که تولدم را جشن بگیرید
زندگی من به تمامی غریب می نموده
اکنون گریه و فغان نمی خواهم
به پاس این آزادی
قفسم را به آتش بکشید
خاکسترم را به باد دهید
تا شاید آزادی را به تصویر کشد
هیچ گاه آرزوی مزاری نکردم
تا محل دسته گل های عزاداری باشد که
برای گریه خویش محلی می جوید و بهانه ای
بی مزاریم مزاری خواهد بود
برای برگ های خزان پاییزی
چرا که من نه در رویش و زایش بهاری
بل در خزان پاییزی به سراغتان خواهم آمد
در غروب غم انگیز روزی
از پنجره ای باز بر شما لبخند خواهم زد
و
تو که همیشه قلبم مخاطبت بوده
در خزانی دیگر
به من خواهی پیوست
زمانی که زوزه ی بادها
صدای مرا به تو خواهد رساند
آری مرگ من اشارت نوید خواهد بود
چهره ی من به پهنای تمام زندگیم عبوس ماند و گریست
ولی مرگم چهره ای از نو خواهد آفرید
زندگی ام کوششی بود بنا شده بر تفاوت ها
تفاوت هایی که جز از یک راه نمی گذشت:
" عشق"
و
تو ای هم آواز من
زمانی که نسیمی وزیدن گیرد
و چهره ات را نوازش دهد
بدان که روح سرگردان من است
در تلاش هم صحبتی با تو
من در چهار فصل فصول با تو خواهم بود
اما زمان پیوند تو به من
فصل خزان خواهد بود
این را به خاطر بسپار!
نویسنده: مصطفی فوائدی